پارمیس تنها

سلام به همگی این وبو همینجوری درست کردم واسه اینکه حرفه دلمو بزنم کسیم چیزی نگه بهم امیدوارم شماهام دوس داشته باشین

نوشته شده در سه شنبه 12 شهريور 1398برچسب:شروع به کار,خوش امد گویی,ساعت 4:39 PM توسط پارمیس|


سلام دوستای خوبم ببخشید چن روزی نبودم تصادف کرده بودم به شدت داغون بودم الانم با کلی بدبختی با گوشی میام واستون پست میذارم اصن انگار خدا نمیخواد من بمیرماااا هر بلایی سرم میاد خوب میشم واسه آبجیتون دعا کنین ایندفه دیگه بمیره راحت شه  اخم

دوستون دارم شدیدددددددددددددد

نوشته شده در سه شنبه 16 مهر 1392برچسب:,ساعت 8:53 PM توسط پارمیس|


امروز حالم اصلن خوب نیست نمیدونم چرا قلبم درد میکنه گریه

نمیرم دکتر چون میخوام برم مشهد وقت نمیشه ولی شاید چنروزی نباشم،حلال کنین

نوشته شده در جمعه 22 شهريور 1392برچسب:,ساعت 3:49 PM توسط پارمیس|


ﺍﮔﺮ ﺩﻟﺖ ﮔﺮﻓﺖ...
ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ...
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻣﻌﻨﯽ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﺪ!!!

 

 

 

این عشق برای من هیچی نداشت ولی اشکهام باغبون خوبی برای گلهای روی بالشم بود...

 

 

 

چشمانم را خاک کنید تا نبینم
اینگونه تنها شده ام.....

نوشته شده در جمعه 22 شهريور 1392برچسب:,ساعت 2:49 PM توسط پارمیس|


تنها نشسته ام... چای مینوشم و بغض میکنم!
هیچکس مرا به یاد نمی آورد! این همه آدم روی کهکشان ب این بزرگی! ومن حتیٰ آرزوی یکی نبودم!

نوشته شده در جمعه 22 شهريور 1392برچسب:,ساعت 2:48 PM توسط پارمیس|


بعضی وقتا از همه میگذری بغیر از یک نفر
خدایا بگذر از کسی ک نمیتونم بگذرم

 

 

تو رگ شوخی ات با دیگران گُل می کند....
و من رگ غیرتم باد!.....
عجب!
نمی دانستم رگها هم قدرت انتخاب دارند!!

 

 

دلمو روحم به کما رفت برای مردنش دست به دعا شوید...

 

 

دلم کار دست است خودم بافتمش!!!
تارش از سکوت، پودش از تنهایی!!!
همین است که خریدار ندارد...

 

 

ذهنم فلج می شود
وقتی می خوانمت و تو حتی نمی گویی جانم

 

 

چقدر شب اضافه می آید وقتی تو نیستی....!!!

 

 

خدایا تا خرخره پر از تنهایی ام
مرسی... دیگر میل ندارم!!!!

 

 

تنهایی یعنی:
یه بغض کهنه..
یه چشم خیس..
یه موزیک لالیت..
یه فنجون قهوه تلخ..
ویه پاکت سیگار...

 

 

انگار پنج شنبه ب دنیا اومدم!
دل ب هر چی میبندم باید فاتحشو بخونم!

 

 

بعضی وقتامجبوری توفضای بغضت بخندی
دلت بگیره... ولی دلگیری نکنی
شاکی بشی... ولی شکایت نکنی
گریه بکنی... امانزاری اشکات پیدابشن
خیلی چیزاروببینی... ولی ندیدش بگیری
خیلی هادلت روبشکنن... ولی توفقط سکوت کنی

 

 

 

ذهنم اشفته _خواب هایم پریشان_خنده هایم فتوشاپی_دردودل هایم با دیوار فیس بوک و بلاگ! میزان همدردی هم با لایک و کامنت و تکرار پشت تکرار

 

 

 

میگویند " شکستنی، رفع بلاست "،
ای دل تحمل کن، شاید حکمتیست....

 

 

 

گاهی... فقط گاهی... دلم می خواهد خودم را فراموش کنم... به جایی دور بروم... جایی که مرا نشناسند... جایی که کسی را نشناسم... فریاد خفته در گلویم را آزاد کنم و بگویم... من بریدم دنیااینقدر نقش قلمت را به دل من نزن... این زندگی س گ ی هرگز تغییر نخواهد کرد

 

 

 

سیگاری که از اول بد میسوزه تا آخرش طعم بدی میده؛
از کشیدنش زجر میکشی ولی دلت نمیاد خاموشش کنی...
این قضیه عجیب منو یاد زندگی میندازه...

 

 

خدایا عشقمو سپردم دستت، که خودت دستشو بزاری تو دستم!
حالا چِشَم اب که نمیخوره، هیچ، اب هم توش وا نمیسه!
کسی میفهمه؟!؟

 

 

با یک گریه ی مشترک، یک لیوان چای انفرادی و یک نخ سیگار، که دل ِ کشیدنش را ندارم جنون امشب را شروع می کنم!
صبح دوباره همان آدم سابق می شوم که به تمام دنیا صبح بخیر می گوید...

 

 

گاهی هیچکس را نداشته باشی بهتر است... باور کن "بعضی ها" تنها ترت میکنند!!!

 

 

 

نوشته شده در جمعه 22 شهريور 1392برچسب:,ساعت 2:37 PM توسط پارمیس|


جقدر دیر یادش امد خدا...
ک ما قسمت هم نبودیم!

 

 

دقت کردین همه ی درد ها شبا بیشتر میشه مخصوصا درد دلتنگی......!

 

 

برای بعضی درد ها نه میتوان گریه کرد نه میتوان فریاد زد برای بعضی درد ها فقط میتوان نگاه کرد وبی صدا شکست...

 

 

هوای تو را نمی دانم،
اما هوای من ابریست؛
با احتمال افزایش تنهائی،
و بارش شدید اشک...

 

 

دیگران میپرسندبیداری؟
آری بی"دار"م
چراکه اگر"دار"ی داشتم
یاقالی زندگیم راخودم میبافتم
یازندگیم رابه "دار"میاویختم
پس بی"دار"بیدارم.

 

 

 

نوشته شده در جمعه 22 شهريور 1392برچسب:,ساعت 11:5 AM توسط پارمیس|


نوشته شده در جمعه 22 شهريور 1392برچسب:,ساعت 10:32 AM توسط پارمیس|


میدونی چیه گاهی تا آدما هستن باید قدرشونو دونست

این است جرمه من .....

تنها ماندم

نوشته شده در پنج شنبه 21 شهريور 1392برچسب:,ساعت 11:30 PM توسط پارمیس|


دارم میرم میرم مشهد همونجایی ک باهم آشنا شده بودیم میرم ک خودمو آروم کنم با خاطراتمون نمیدونم شایدم بیشتر خودمو عذاب میدم

ولی بازم مشهدو دوس دارم چون بهترین خاطراتمون تک تک شون ازونجا شرو شد

نوشته شده در پنج شنبه 21 شهريور 1392برچسب:,ساعت 11:20 PM توسط پارمیس|



مطالب پيشين
» <-PostTitle->

Design By : Pars Skin